آیه 7 سوره جن
<<6 | آیه 7 سوره جن | 8>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و آنها هم مانند شما (آدمیان گروهی کافر شده و) گمان کردند که خدا احدی را (به قیامت) زنده نخواهد کرد.
و مردانی از انس پنداشتند چنان که شما [جنیان] پنداشتید که خدا هرگز کسی را [به نبوّت] برنمی انگیزد!
و آنها [نيز] آن گونه كه [شما] پنداشتهايد، گمان بردند كه خدا هرگز كسى را زنده نخواهد گردانيد.
همچنان كه شما مىپنداشتيد آنها هم مىپنداشتند كه خدا هيچ كس را دوباره زنده نمىسازد.
و اینکه آنها گمان کردند -همانگونه که شما گمان میکردید- که خداوند هرگز کسی را (به نبوّت) مبعوث نمیکند!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«لَن یَبْعَثَ اللهُ أَحَداً»: خداوند هرگز کسی را پیغمبر نمیسازد و برای تبلیغ روانه نمیدارد. خداوند هرگز کسی را پس از مرگ زندگی دوباره نمیبخشد و قیامت و رستاخیزی در میان نمیباشد.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ أَنَّهُ كانَ رِجالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزادُوهُمْ رَهَقاً «6» وَ أَنَّهُمْ ظَنُّوا كَما ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ أَحَداً «7» وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدِيداً وَ شُهُباً «8»
و مردانى از انسان به مردانى از جنّ پناه مىبرند و به طغيان آنان افزودند و آنان پنداشتند چنانكه شما پنداشتيد كه خدا هرگز احدى را مبعوث نخواهد كرد. و ما به آسمانها نزديك شويم، پس آنجا را پر از نگهبانان نيرومند و شهابها يافتيم.
نكتهها
«رهق» به معناى فعل قبيح و خلافى است كه انسان را در بر گيرد.
مراد از پناه بردن به جنّ، براساس روايات، رفتن نزد كسانى است كه با جنّ ارتباط دارند و مورد الهام شيطان هستند و از آنها بخواهد كه مشكلش را حل كنند. «1»
كسى كه با نور قرآن روشن شد و رشد يافت، از تمام انحرافات فكرى و عملى نجات مىيابد. قرآن بعد از جمله «يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ» سيمايى از عقايد انحرافى را بيان مىكند كه براى خدا همسر و فرزند مىگيرند «مَا اتَّخَذَ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً» سخن ناحق مىگويند.
«يَقُولُ سَفِيهُنا عَلَى اللَّهِ شَطَطاً» و به جاى خدا به جن پناه مىبرند. «يَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِّ» و خيال مىكنند قيامتى در كار نيست. «لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ أَحَداً»
«1». تفسير نورالثقلين.
جلد 10 - صفحه 247
پیام ها
1- پناه بردن به جن، كارى لغو و سفيهانه است. يَقُولُ سَفِيهُنا عَلَى اللَّهِ شَطَطاً ... يَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِ
2- جنّيان مثل انسان، مرد و زن دارند. «بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِّ»
3- پيام ارتباط با جنّ كه عموماً براى رسيدن به مقاصد نادرست است، بر گمراهى دو طرف مىافزايد. يَعُوذُونَ ... فَزادُوهُمْ رَهَقاً
4- منكران قيامت، برهان و دليل علمى ندارند بلكه گرفتار ظنّ و گمان هستند.
«ظَنُّوا كَما ظَنَنْتُمْ»
5- جنّ از عقايد انسان آگاه است. «ظَنُّوا كَما ظَنَنْتُمْ»
6- بعضى از جنيان كافرند و قيامت را انكار مىكنند. «لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ أَحَداً»
7- جن، توان تماس با آسمان را دارد. «لَمَسْنَا السَّماءَ»
8- نااهلان را به هر جا راه ندهيد. «فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدِيداً»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ أَنَّهُمْ ظَنُّوا كَما ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ أَحَداً «7»
وَ أَنَّهُمْ ظَنُّوا كَما ظَنَنْتُمْ: و بدرستى كه آدميان يعنى كفار، ايشان گمان بردند چنانچه شما گمان بردهايد اى جن، أَنْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ أَحَداً: آنكه هرگز مبعوث و زنده نگرداند هيچكس از مردگان را براى حساب و جزا، يا مبعوث نكند پيغمبرى بعد از موسى و عيسى عليهما السّلام.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقالُوا إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً «1» يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَ لَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنا أَحَداً «2» وَ أَنَّهُ تَعالى جَدُّ رَبِّنا مَا اتَّخَذَ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً «3» وَ أَنَّهُ كانَ يَقُولُ سَفِيهُنا عَلَى اللَّهِ شَطَطاً «4»
وَ أَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ تَقُولَ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلَى اللَّهِ كَذِباً «5» وَ أَنَّهُ كانَ رِجالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزادُوهُمْ رَهَقاً «6» وَ أَنَّهُمْ ظَنُّوا كَما ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ أَحَداً «7» وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدِيداً وَ شُهُباً «8» وَ أَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ يَسْتَمِعِ الْآنَ يَجِدْ لَهُ شِهاباً رَصَداً «9»
وَ أَنَّا لا نَدْرِي أَ شَرٌّ أُرِيدَ بِمَنْ فِي الْأَرْضِ أَمْ أَرادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَداً «10»
ترجمه
بگو وحى شد بمن كه گوش دادند گروهى كمتر از ده نفر از جنّ پس گفتند همانا ما شنيديم قرآنى را كه شگفت آور است
هدايت ميكند بصلاح و صواب پس ايمان آورديم بآن و شريك قرار نميدهيم براى پروردگارمان كسى را
و بآن كه برتر و بالاتر است مقام عظمت پروردگار ما نگرفت همسرى و نه فرزندى
و بدرستيكه ميگفت نادان ما بر خدا سخنى دور از صواب
و بدرستيكه ما گمان كرديم كه هرگز نميگويند انس و جن بر خدا دروغى را
و بدرستيكه بودند مردانى از انس پناه ميبردند به مردانى از جن پس افزودند آنها را سر كشى
و بدرستيكه آنها گمان كردند همچنانكه گمان كرديد كه هرگز بر نمىانگيزد خدا كسى را
و بدرستيكه ما نزديك شديم بآسمان پس يافتيم آنرا كه پر شده از نگهبانانى سخت و تيرهاى آتشى
و بدرستيكه ما مىنشستيم از آن در نشيمنها براى شنيدن پس هر كه گوش دهد اكنون مييابد براى خود تير آتشين را مترصد سوزاندن
و بدرستيكه
جلد 5 صفحه 284
ما نميدانيم آيا بدى خواسته شده براى كسانى كه در زمينند يا خواسته است براى آنان پروردگارشان خير و صلاح را.
تفسير
شأن نزول اين سوره شريفه در سوره احقاف ذيل آيه و اذ صرفنا اليك نفرا من الجنّ و آيات بعد گذشت و اجمال آن اين است كه در خارج از مكّه معظمه يك شب كه حضرت ختمى مرتبت مشغول بتلاوت قرآن بود جماعتى از جنّيان كه عدد آنها از ده نفر كمتر بود گوش دادند و ايمان آوردند و رفتند قوم خودشان را دعوت باسلام نمودند و بعدا خدمت پيغمبر خاتم رسيدند و قبول اسلام كردند و شرائع دين را از آنحضرت آموختند و اين سوره نازل شد تا آخر و خداوند قول آنها را حكايت فرمود و بعدا هم خدمت حضرت ميرسيدند و احكام اسلام را از امير المؤمنين عليه السّلام ميآموختند و آنها مؤمن و كافر و ناصب و يهود و نصارى و مجوس دارند و اجسام آنها لطيف و خفيف است و اشكال و صور اصليّه آنها مخالف با صور انسان و ملائكه است و قدرت دارند كه خود را بأشكال مختلفه در آورند و در اجسام نفوذ نمايند و خود را بزرگ و كوچك كنند و خصوصيّات احوال آنها زياد است كه مجال ذكر آن نيست اجمالا آنكه موجوداتى هستند از انظار مخفى و داراى عقل و شعور و ادراك و مكلّف بتكاليفى و پيغمبر خاتم مبعوث بر آنها هم بوده و خداوند به پيغمبر خود ميفرمايد بگو وحى شد از جانب خداوند بمن كه استماع نمودند و گوش دادند قرائت تو را جمعى از طائفه جنّ پس گفتند ما شنيديم قرآنى را كه عجب آور بود چون نه نظم بود و نه نثر و در نهايت فصاحت و بلاغت بود بطوريكه كسى قادر براتيان بمثل آن نيست و از جهات عديده معلوم ميشد كلام خدا است و هدايت ميكند مردم را بحق و صواب و صلاح خودشان پس ايمان آورديم بآن و ديگر براى خداوند يگانه شريك قرار نميدهيم احديرا هرگز و معتقد شديم كه خداوند بلند و رفيع است مقام عظمت و جلال او از شريك چون جدّ بمعناى عظمت و جلال استعمال شده ولى مستفاد از اخبار ائمه اطهار آنستكه جدّ بمعناى بخت است و مناسب با مقام ربوبى نيست و جنّيان از روى نادانى سخنى گفتند و خداوند آنرا نقل فرموده ولى براى خود نپسنديده است و دانستيم كه او همسر و اولاد ندارد
جلد 5 صفحه 285
و نيز معتقد شديم كه كسيكه ميگويد خدا شريك و فرزند دارد از ما اجنّه يا شيطان كه گفتهاند مراد از سفيه او است بىخرد و نادانى است كه سخنى ناحق و ناروا گفته و اينكه تاكنون ما پيروى از آن سفيه مينموديم براى اين بود كه گمان نميكرديم كسى از انس و جنّ افترا بخدا به بندد و تقليد ميكرديم تا وقتى كه يقين پيدا كرديم كه خدا شريك و همسر و اولاد ندارد تا اينجا مسلّما كلام جنّيان است و از اينجا تا دو آيه محتمل است كلام آنها باشد كه با يكديگر صحبت ميداشتند و محتمل است كلام مستقلّى از خدا و در هر حال جزء وحى الهى است كه به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شده و لذا قرائت مشهوره و أنّه بفتح است و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام در تفسير آيه بعد نقل نموده كه بعضى از مردم ميرفتند نزد كاهنى كه شيطان باو وحى مينمود و ميگفتند بگو بشيطانت فلانى بتو پناه آورده و بنابر اين مراد آنستكه سابقا بعضى از مردان انسى پناه ميبردند بمردان جنّى پس موجب مزيد نخوت و سركشى جنّيان شد و قمّى ره رهقا را بخسرانا تفسير فرموده و نقل نموده كه جنّيان نازل ميشدند بر جماعتى از مردمان و خبر ميدادند بآنها اخباريرا كه شنيده بودند از آسمان پيش از ولادت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و كهانت كاهنان از اين راه بود و بنى آدم مانند شما جنّيان يا جنّيان مانند شما بنى آدم گمان كردند كه خدا ديگر پيغمبرى نميفرستد يا گمان كردند كه احدى از مردگانرا مبعوث نميفرمايد براى حساب و جزاء و هر دو احتمال باطل است چون پيغمبر آخر الزّمان آمده و ميگويد خدا مردم را مبعوث ميفرمايد در روز قيامت باز سخن جنّيان است كه ميگويند ما با آسمان تماس گرفتيم يعنى نزديك بآن شديم پس ديديم اوضاع آسمان ديگر گون شده حرّاس و پاسبانان قوى الهى و تيرهاى آتشين آنجا را پر كرده و كاملا مراقبت مينمايند كه ما وارد نشويم ما سابقا در اطراف آسمان جاىهائى خالى از نگهبان براى خودمان تهيّه نموده بوديم كه بنشينيم و مترصّد اخبار سماوى باشيم و آنرا بشنويم و بيائيم بكاهنان خبر دهيم ولى الآن طورى شده كه اگر كسى بخواهد بسخنان ملائكه گوش دهد فورا شهاب ثاقب كه تير آتشين الهى است و مترصّد او ميباشد ميسوزاندش و شرح اين قسمت در سوره حجر و الصّافات گذشت و در
جلد 5 صفحه 286
احتجاج از امام صادق عليه السّلام حديثى در اين باب نقل نموده كه خلاصهاش آنستكه شياطين قبل از اين در آسمان راه پيدا ميكردند و بعضى از اخبار سماوى را به استراق سمع اخذ و براى كاهنان نقل مينمودند و گاهى هم از خودشان بر آن اضافه ميكردند و حق و باطل مخلوط ميشد و چون خدا خواست چيزى شبيه بوحى در زمين نباشد از اخبار سماوى تا مردم در شبهه نيفتند و حجّت بر آنها تمام گردد منع فرمود آنرا بنجومى كه رجومند براى شياطين و كهانت منقطع گرديد و نيز جنّيان گويند ما نميدانيم خدا از اين تغيير وضع آسمان چه اراده كرده نسبت باهل زمين ميخواهد روابط زمين را از آسمان قطع كند چون پيغمبر خاتم آمده و مردم ايمان باو نياوردهاند يا ميخواهد وحى منحصر باو باشد و كلام حق با باطل مخلوط نگردد و مردم بتوسط او مورد رحمت شوند و بعضى گفتهاند مراد آنستكه اين تغيير وضع آسمان براى آمدن پيغمبر خاتم شده و نميدانيم مراد خدا از فرستادن او آنستكه مردم را عذاب كند بسبب مخالفت با او يا هدايت و رحمت نمايد آنان را بمتابعت و اطاعت او و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ أَنَّهُم ظَنُّوا كَما ظَنَنتُم أَن لَن يَبعَثَ اللّهُ أَحَداً «7»
و اينکه که آن رجال از جن گمان كردند همين نحو که شماها گمان كردهايد اينكه هرگز خداي متعال مبعوث نميفرمايد احدي را.
اينکه آيه شريفه سه نحوه تفسير شده يكي اينكه: مؤمنين جن بكفار جن ميگويند که: كفار انس مثل شما كفار جن گمان كردند که خداي متعال هرگز پيغمبري مبعوث نميكند چنانچه در بسياري از آيات قرآن دارد که كفار بانبياء ميگفتند که: شما هم يك بشري هستيد مثل ما: وَ ما أَنزَلَ اللّهُ.
نحوه ثانيه اينكه: مراد بعث قيامت باشد که انكار معاد بكلي چنانچه اينکه هم مقاله بسياري از كفار بوده در آيات قرآني که: مَن يُحيِ العِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ.
نحوه ثالثه اينكه: فرمايش الهي است بكفار انس که كفار جن مثل شما منكر بعثت هستند بهر دو معني بعث رسل و بعث قيامت.
اقول: آنچه بنظر نزديك آيد بمناسبت آيه قبل اينكه: كهنه انس که پناه ميبردند بآن رجال جن و از آنها اخذ ميكردند که استراق سمع ميكردند اينکه كهنه مثل آن طايفه جن که استراق سمع ميكردند انكار بعث ميكردند بهر دو معني بعث رسل
جلد 17 - صفحه 229
و بعث قيامت.
تنبيه: اينکه دستگاه كهنه و آن رجال جن که استراق سمع ميكردند بعينه يك دستگاه بود در مقابل دستگاه الهي كهنه بمنزله انبياء و آن رجال جن بمنزله ملائكه و خبرهايي که بكهنه ميدادند بمنزله وحي غاية الامر دستگاه الهي براي ارشاد و هدايت و نجات و سعادت و آن دستگاه براي اضلال و غوايت و شقاوت و هلاكت است و از اينکه جهت خداوند متعال آنها را ممنوع فرمود از آسمانها و هر كدام که نزديك ميرفتند بشهاب هلاك ميشدند و دستگاه كهنه بكلي برچيده شد چنانچه ميفرمايد از قول مؤمنين جن:
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 7)- این آیه همچنان ادامه سخنان مؤمنان جن است که به هنگام تبلیغ قوم خود بیان داشتند و از طرق مختلف آنها را به سوی اسلام و قرآن دعوت نمودند.
نخست میگویند: «و این که آنها گمان کردند- همان گونه که شما گمان کردید- که خداوند هرگز کسی را (به نبوت) مبعوث نمیکند» (و انهم ظنوا کما
ج5، ص299
ظننتم ان لن یبعث الله احدا)
.لذا به انکار قرآن، و تکذیب نبوت پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله برخاستند، ولی ما هنگامی که با دقت به آیات این کتاب آسمانی گوش فرا دادیم حقانیت آن را به روشنی درک کردیم، مبادا شما هم مانند مشرکان انسانها، راه کفر پیش گیرید و به سرنوشت آنها گرفتار شوید.
این تعبیر هشداری است به مشرکان که بدانند وقتی جن، منطقش این است و داوریش چنین، بیدار شوند و به دامن قرآن و پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله چنگ زنند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم